دوره های ضمن خدمت فرهنگیان (دوره های 24 ساعتی)
دوره ضمن خدمت «مدیریت مشارکتی در سطح مدرسه» با کد 91401520
دوره ضمن خدمت «کارآفرینی» با کد 93000804
دوره ضمن خدمت «روانشناسی تربیتی» با کد 91401177
دوره ضمن خدمت «روش ها و فنون تدریس» با کد 91400312
دوره ضمن خدمت «نظارت و راهنمایی آموزشی» با کد 91402036
دوره ضمن خدمت «نوآوری در مدرسه» با کد 91400522
دوره ضمن خدمت «رهبری آموزشی» با کد 91400479
دوره ضمن خدمت «آیین و مهارت های نوشتن» با کد 99505646
دوره ضمن خدمت «راهنمای عملی نگارش طرح درس» با کد 91400311
دوره ضمن خدمت «نظارت بالینی» با کد 91401026
برای مشاهده لیست دوره ها روی ادامه مطلب کلیک کنید
تمدید مهلت ثبت نام
مهلت ثبت نام دوره های زیر تا 20 دی تمدید شد
مهارتهای هفتگانه کامپیوتر ICDl به مدت 130 ساعت (عمومی)
تولید محتوای الکترونیکی 48 ساعت (تخصصی) با کد 92002414
کسب و کار نوآورانه (استارت آپ) 24 ساعت (تخصصی) با کد 99506728
مهارتهای حرفه ای کار با رایانه 22 ساعت (عمومی) با کد 92003079
نتیجه این دوره ها پایان دی ماه در سامانه ضمن خدمت ثبت خواهد شد
برای ثبت نام هر دوره روی تصویر آن دوره کلیک کنید
ثبت نام سه دوره ضمن خدمت فرهنگیان
مهلت ثبت نام تا 11 بهمن
این دوره ها 13 بهمن در سامانه ضمن خدمت ثبت خواهند شد
تولید محتوای الکترونیکی 48 ساعت (تخصصی) با کد 92002414
کسب و کار نوآورانه (استارت آپ) 24 ساعت (تخصصی) با کد 99506728
مهارتهای حرفه ای کار با رایانه 22 ساعت (عمومی) با کد 92003079
برای ثبت نام هر دوره روی تصویر آن دوره کلیک کنید
حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت پرنده نصیحت گو
یك شكارچی، پرنده ای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده ای و هیچ وقت سیر نشده ای. از خوردن بدن كوچك و ریز من هم سیر نمی شوی. اگر مرا آزاد كنی، سه پند ارزشمند به تو می دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می دهم. اگر آزادم كنی وقتی كه روی بام خانه ات بنشینم، پند دوم را به تو می دهم و وقتی كه بر درخت بنشینم، پند سوم را به تو می گویم.
حکایت های کوتاهی از مولانا - تشنه صدای آب
آب در گودالی عمیق در جریان بود و مردی تشنه از درخت گردو بالا رفت و درخت را تكان می داد. گردوها در آب می افتاد و همراه صدای زیبای آب حباب هایی روی آب پدید می آمد، مرد تشنه از شنیدن صدا و دیدن حباب لذت می برد. مردی كه خود را عاقل می پنداشت از آنجا می گذشت به مرد تشنه گفت : چه كار می كنی؟
درباره این سایت